به دنبال یک زندگی جدید

ماجراهای زندگی و مهاجرت از زبان یک برنامه نویس کامپیوتر

به دنبال یک زندگی جدید

ماجراهای زندگی و مهاجرت از زبان یک برنامه نویس کامپیوتر

سلام ....

الان که شروع به نوشتن میکنم میدونم حداقل تا چند وقت کسی اینجا رو نمیخونه ...

  1. اول از همه اینکه برای دل خودم دارم مینویسم .
  2. دوم از اینکه من خودم خیلی وبلاگ  هارو شبانه شروع میکنم میخونم از اول تا آخرش ... شاید یک روزی یکی مثل من پیدا شد داشت شروع میکرد به خوندن از اول تا آخر .
  3. سوم اینکه همش چون کارم برنامه نویسی و وب اینجور داستان ها هست ، میگم یک سایت با دست رنج خودم میارم بالا اونجا مینویسم و حداقل دو سه سال نوشتن منو با تاخیر شروع کرده ، ولی امشب گفتم ولش کن فعلاً اینجا مینویسم تا بعدا جا به جا بشم
  4. اسم وبلاگ مثلا از کلمات immigration و it خلاصه نویسی شده :)
  5. من خیلی نگارش فارسی و املا فارسی خوب نیست ، خیلی بخوام سخت بگیرم باید ننویسم ، اما اگر میخونید یک وقتی خدای نکرده به دل نگیرید :)
  6. من خیلی وبلاگ هارو میخونم میبینم نصفه ول کردن یا هر چیزی من میخوام از صفر بنویسم تا آخرش امیدوارم بتونم سر حرفم باشم ...

امروز جمعه 13 آذر 1394 هستش ، ساعت نزدیک 4 صبح ، سعی میکنم به صورت خلاصه کم کم روند مهاجرت توضیح بدم و در ادامه روز نوشت ها و مطالب خاص خودم را که پیش میاد بنویسم .

 

تاریخ نوشتن های پست های اولین به تاریخ های اتفاق افتاده خود در سال و ماه روز مورد نظر انتقال پیدا کرد.

نظرات  (۱)

سلام دوست عزیز
چرا ادامه داستان رو ننوشتی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی